آبنوس

گویند چون آتش را به آبنوس عرضه کنند به صعوبت به آتش بودن آن یقین کند تا زمانیکه آتش به شایستگی در دل و جان او بنشیند ، پس آنگاه می سوزد و می سوزد و می سوزد

آبنوس

گویند چون آتش را به آبنوس عرضه کنند به صعوبت به آتش بودن آن یقین کند تا زمانیکه آتش به شایستگی در دل و جان او بنشیند ، پس آنگاه می سوزد و می سوزد و می سوزد

آبنوس
بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۹
تیر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

"إن الدین عندالله الإسلام"

تصور می شود تحقق یک شیئ در مقام عندیت باید به نحو تکامل و جامعیت باشد

به این معنی که باید مستجمع  جمیع اوصاف کمالی ای باشد

که  مقتضای مرتبه وجودی اوست

از آنجا که در محل خود ثابت است ، که الله سبحانه و تعالی

مستجمع جمیع اسماء  و صفات کمالیست

به نحو تام الإقتضاء، پس موجودی که در مقام عندالله استقرار یافته

نمی توان او را فاقد تحیثات کمالی مقتضای مرتبه اش تصور کرد

چه بسا بین مرتبه ی عندیت و مرءآتیت بعدی نباشد

و مرءآت را در آن مقام ذو منقصت نتوان تصور کرد

چنانکه رسول الله مرءآت تامه ی الله تعالی است و دین را با آورنده اش

عینیتی است و رسول الله مبدأ و مشرع دین اسلام است

حال اگر کسی را هوای تبلیغ دین به سر افتاد ،

بدون توجه به جامعیت دین و ابعاد و حیثیات مختلفه اش

نتیجه ای به بار نخواهد نشاند جز همین وضعیتی که فی الواقع

بر جوامع علمی اسلام حاکم است :

حکمت بلا فقه ، اخلاق بلا حکمت ، کتاب الله بلا عترت ، حب آل الله بلا تشرع

تقید به شرع بلا محبت و معرفت ... فتأمل

همچنین در فرمایشات آل الله علیهم السلام دین با علم اتحاد دارد :

" العلم دینٌ یدان به " (حکمت 147 نهج البلاغه)

"العلم" بیان کننده ی مطلق علم است و اگر بگوییم تدین  انسان بسته به اطلاق اوست

در علم ؛ و شدت و ضعف او در معرفت موجب شدت یا ضعف او

در تدینش می گردد ، شاید دور از معنای حدیث شریف نباشد.

پس می بایست بر حذر بود از شهرت در عین عدم اطلاق.

می بایست دوری کرد ازعمومی شدن و رسانه ای شدن

در عین ضعف در تدین .

والحمدلله رب العالمین

  • محسن مقصودی
۲۱
تیر

بسم الله الرحمن الرحیم

"" إن الدین عند الله الإسلام ""

آنچه نزد خداوند سبحان با عنوان دین محقق است ، تنها اسلام است و در موطن خود ثابت است که اسلام به معنای تسلیم در برابر اوامر و نواهی الله تعالی است .

همچنین دین ، جامع هر آنچه که انسان در سیر تکاملی خویش به آن نیازمند است می باشد.

اما به نظر می رسد آنچه نزد ما با عنوان دین ثابت است مجموعه ایست ناقص ، گرد آمده از سلایق نفسانی ، که هرکس به اقتضای شؤونات نفسانی خویش آن مجموعه را گردآوری کرده و به اقتضای

جایگاه اجتماعی خود آن را به ظهور می رساند.

مثلا ممکن است فردی که خود را در شأن تعلم علوم دینی قرار داده ، توجه خود را بیشتر به مباحث فقهی معطوف نماید و یا اینکه به مسائل حکمی بیشتر بپردازد.

و یا آنکس که در شأن فقه قرار گرفته بیشتر در روایات جهاد غور کند و قس علی هذا ...

و در مثال دیگر ( البته همه این مثالها بسیار به واقعیت نزدیک است ) شخصی که در شأن ابلاغ معارف دین قرار دارد ,در حالیکه تخصصا حکیم یا فقیه نیست, به شیوه ای غیر جامع و سطحی سالها بر فراز منابر ، مسائلی از دین بیان می کند هرچند با بیانی گیرا و جذاب .

این روزها باید گله مند بود از مبلغین و سخنرانان ارجمندی که وجهه ی ای اجتماعی کسب کرده اند و بیشتر شبکه های صدا و سیما با چهره های این عزیزان خو گرفته است .

باید گله مند بود و خطاب به این عزیزان باید گفت : عدم جامعیت نسبی (و نه جامعیت مطلق) و همچنین بیان سطحی و عدم تبیین عمقی معارف موجب سطحی انگاشتن کل دین از سوی مخاطبین شما خواهد شد .

فلذا از کسی که ادعا دارد سی سال در صدا و سیما معلم قرآن است توقع می رود در این سی سال که قریب هزار و پانصد هفته دارد ، بیشتر از هزار و پانصد آیه از قرآن کریم را در بیانات خود مطرح کرده باشد که این مسأله تحقیقا منتفی است.

  • محسن مقصودی